هروقت یادم میاد داره بیست و پنج سالم میشه ،با خودم میگم " مریم جون،تویی که یک هفته پشت بند هم بادمجون خوردی، از چی میترسی؟تویی که روزایی گذروندی که هزار تومن و فقط هزار تومن پول تو جیبت نبود دیگه چرا؟! "
بعد قیافه ی گرگ بارون دیده به خودم میگیرم و لگدی نثارسگ سیاه افسردگی میکنم.
درباره این سایت