باید در نهایت تاسف و تاثر اعلام کنم

همسایه ی محبوبم رفت.تعطیلات که من نبودم اونا رفتن!
از حاضر نبودن جاکفشی دم در فهمیدم
نمیدونم کجای این شهر باید دنبالش بگردم دیگه!
فقط کاش وسیله هاشونو از آسانسور نمیبردن که الان دهن ما سرویس شه!
لامصب تو خودت مدیر ساختمون بودی که!
توچرا!
یاخدا!
جمعه شب برگشتم خونه
حال گلِ تو گلدونا خیلی خوب بود
باقرمیگه چون ۱۷ روز نبودم که بخوام‌هر شب یه لیتر آب خالی کنم پاشون!
غربت خونه نگرفتتم چونکه مامانمو با خودم‌اورده بودم
میدونستم اگه تنها وارد خونه شم غم‌عالم میاد رو دلم
فحشای مامانمو به جون خریدم وبه زور اوردمش
تا یه ذره زندگیم به روال عادیش برگرده
این مامانا درسته رو مخ هستن ولی خیلی آفریده های خوبی هستن.قشنگ به دردبخور!برعکس ما!
به خودتون‌نگیرین!
باخودم بودم!
دیگه از دیدن پسرمحبوب همسایه ام محروم‌شدم
چه درهای آسانسوری که برای من نگه داشت
اولین کسی که تو ساختمون متوجه نبودن عینک من شد
که بهم گفت بدون عینک قشنگ ترم!
که میخواست دوچرخشو بهم قرض بده

که تاکید داشت هیچم دماغم کج نشده!
که خیلی حرفای پراز مهری بهم زد و نمیگم بهتون
که میفهمید خسته ام،گر،هیجانی‌ام،سردمه
نکه هیز باشه بنده خدا
بچم فقط حالات چهرمو خوب تشخیص‌میداد
با عارفه حرف میزدم و منتظر آسانسور بودم
صداش اومد که گفت:خانم چی!
برگشتم که ببینم خانم "چی" کیه!
خودش بود
گفت اومده خداحافظی کنه
همونطور که تو ۹۷ نتونستم بغلش کنم تو ۹۸ هم نتونستم.بهش گفتم حسابی بخون و کنکور رو بتر
شاهنامه تو دستشو نشونم داد و گفت دلم میخواد ادبیات بخونم
گفت رفتنشون یهو شده و نتونسته خداحافظی کنه.
گفت از مدرسه اومده اینجا که ازم خداحافظی کنه
تو دلم گفتم ایول به معرفتت
گفت موفق باشین هرجا هستین
گفتم توهم
خیلی حرفا تو دلم موند و نکه نخوام بزنم، نتونستم!
لبخند معروفمو بهش زدم و مثل لال ها نگاش کردم.کلاشو کشید سرشو و با لبخند رفت!

بارون‌میبارید!

حتی یادم رفت اسمشو بپرسم و بهش بگم خانم چی ،چیه؟! مریمم مریم!


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها