یکی از مشکلات خونه مجردی اینه که وقتی یکی دو هفته خونه نباشی و بری سریخچال و پارچ آب رو سر بکشی انگار آب مردابی که دوسه تا تمساح توش مُردن و یکی دوتاشونم زایمان کردنو چندتای بی ادبشونم جیش کردن ریختی تو حلقت.شاید باورتون نشه باهر دم و بازدم مزه ی مزخرف آب مونده ،زندگی فلاکت بارمو میاره جلوچشام.چی بود واقعا؟فکرکنین یه لیوان پراز خون با عفونت و چرک سرکشیده باشین.
معدم دو سه بار با صدای بلند گفت این چه گوهی بود خوردی تو؟
میدونیندنیا جای قشنگ تریمیشد اگههمکار و رئیس نداشتیم.حداقل جای قشنگی میشد اگهرئیسمون خالمون نبود.چون میتونستیم تو دلمون گیساشو بکشیم ،بکوبیم تو شکمش و از الفاظ رکیک استفاده کنیم.متاسفانه روزای کاری خوبی نیست و من دلم میخوام تمام پیوند های خویشاوندی بین خودم و فامیل مادریم رو بدرم.البته تاقبل از پیامک واریزی.حقوقمو ریختن و بااجازتون من برم به آتیشش بکشم.فعلا نه قصد خودکشی دارم نه دریدن چیزی تا ببینم کی حقوقمتموم میشه.اسمشون رو باید بذارن پیامک واریزِ امید به زندگی.
درباره این سایت