مامانم هر وقت میخواد اتاقمو تمیز کنم میاد میشینه تواتاقم و میگه شروع کن!هرکسی هم بهش زنگ بزنه میگه"فعلا نمیتونم.اگه بیام این‌دختره دست میکشه"آبروی منو برده! :))
اون هفته که پیشم بودو مثل خر بگم؟گاری بگم؟چی بگم؟ازم کار کشید!میگفت این خونه چون قبلا دست یه پسردانشجو بوده باید ۳ برابر تمیز شه.پسرای دانشجو بیایین به مادر پیرتون بگین چه میکنید که اینقد آوازتون بد در رفته!دسشویی اجازه نمیداد برم،چون فکرمیکرد میخوام به بهانه ی دسشویی از زیر کار در برم!

هیچی دیگه همشم میگفت خر اینارو‌نگه میداره که تو نگه داشتی؟
خر اینقد که تو کثیفی کثیف نیست!
خر اینهمه پول بابت این آشغاله نمیده که تو میدی!
خر اینا که تو میخوری نمیخوره!
خر هم زیرگلدونی میزاره تو نمیزاری!
خلاصه کلی از خصوصیات خر برام گفت.واقعا چه میکنه این‌حیوان!ارادت خاصی بهش پیدا کردم!روز بعدش آماده شدنم جای ده دقیقه سه ربع زمان برد!درسته جای پا نداشت عوضش همه چی تحت کنترلم بود.الان چی؟آه!در بی نظمی اتاقم نظمی بود که دیدنش چشم بصیرت میخواست و متاسفانه‌مامانم نداشت.البته نگران نباشین الان دقیقا برگشته به همون نظم قبلی!


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها